به گزارش سرویس استانهای خبرگزاری حوزه، حضرت آیتالله مظاهری در ادامه سلسله دروس اخلاق خود با اشاره به آیات نازل شده در هفته ولایت اظهار داشتند: هر کدام از این آیات، از دنیا و هر آنچه در آن است ارزشمندتر می باشند ولی متاسفانه شیعیان نسبت به بزرگداشت این هفته کوتاهی میکنند.
لزوم اکرام هفته ولایت
معظمله افزودند: اگر حضرت زهرا «سلام الله عليها» از شيعيان سؤال کنند که چرا براي اين هفته، کمتر از عيد نوروز اهميّت قائل بوديد، چه جوابي خواهند داد؟ همگان در برابر تعظيم و بزرگداشت اين هفتۀ با عظمت مسئول هستند و بايد به آن اهميّت دهند.
آياتي که در هفتۀ ولايت نازل شدهاند، ريشۀ تشيّع است. تشيّع، شجرۀ طيبهاي است که ريشههاي آن، آيات ولايت، خصوصاً آيات نازل شده در اين هفته است. نکتۀ قابل توجّه آنکه تفسير آيات ولايت، منحصر به تفاسير شيعه نيست و اهل سنّت نيز آن را قبول دارند و به حقيقت آن اذعان و اقرار ميکنند.
* آيۀ ولايت
ایشان خاتمبخشی امیرالمومنین (ع) را يکي از روزهاي مهم در هفتۀ ولايت، دانستند و گفتند: این روز که با مباهله مصادف ميباشد به قدري اهميّت دارد که از قول خليفۀ دوّم نقل شده است که گفت: به خدا قسم، من چهل مرتبه در حالت رکوع انگشتر خود را به سائل دادم، تا شايد آيهاي که در شأن اميرالمؤمنين نازل شد، در مورد من نازل شود، ولي نشد![1]
حضرت آیتالله مظاهری خاطرنشان ساختند اميرالمؤمنين«سلام الله عليه» در مسجد مشغول خواندن نافله بودند. فقيري وارد مسجد شد و درخواست کمک کرد، امّا کسي چيزي به او نداد. اميرالمؤمنين«سلام الله عليه» در حالي که مشغول رکوع بودند، دست مبارک را مقابل آن فقير دراز کردند و انگشترشان را به عنوان صدقه به او دادند. آنگاه اين آيۀ شريفه بر پيامبر اکرم «صلّي الله عليه و آله و سلّم» نازل شد که:
«إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذينَ آمَنُوا الَّذينَ يُقيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ»[2]
وليّ شما خداست، ولي شما پيامبر است، وليّ شما آن کسي است که نماز ميخواند و در رکوع، زکات ميدهد.
مرحوم صاحب غاية المرام، چهل و سه سند روايي دربارۀ اين آيه از شيعه و سنّي نقل ميکند که بيست و چهار سند آن از اهل سنّت است و آن اسناد به اين حقيقت که آيۀ شريفه در شأن اميرالمؤمنين«سلام الله عليه» نازل شده است، اذعان دارند.چون در مورد اين آيه، حداقل چهل و سه سند موجود است و لذا به آن «متواتر» ميگويند؛ يعني هيچ کسي نميتواند در اينکه آيۀ ولايت مربوط به اميرالمؤمنين علي «سلام الله عليه» است، شبهه کند.
معظمله یادآور شدند: برخی افراد از نبود اسم امیرالمومنین (ع) در قرآن سئوال میکننند که درجواب این افرادباید گفت: آيا بهتر از اين ميتوان اميرالمؤمنين«سلام الله عليه» را معرّفي کرد؟ به تعبير اين آيۀ شريفه، اميرالمؤمنين کسي است که ولايت مطلقه بر بشريت و عالم وجود دارد و اين ولايت را حاکم مطلق جهان، يعني خداوند لا يزال به ايشان عطا کرده است.
اين آيۀ شريفه که بدون ترديد در شأن امیرالمؤمنین«سلام الله عليه» نازل شده و در بين آيات ولايت، از درخشندگی خاصّی برخوردار است. اين آيه، علاوه بر ولایت تشریعی، ولایت تکوینی حضرت امیرالمؤمنین«سلام الله عليه» را نيز اثبات ميکند. به تعبير زمخشري، مفسّر بزرگ اهل سنّت، آيه وحدت نَسَق دارد و ميفهماند که ولايت پروردگار متعال و ولايت رسولالله و ولايت اميرالمؤمنين مثل يکديگر است.[5] بر اين اساس، هرکاري که خداوند میتواند بکند، رسولش و امیرالمؤمنین نيز میتوانند انجام دهند و تنها تفاوت آنها اين است که خداوند متعال خالق است و ايشان مخلوق هستند. در حقيقت تفاوت آنها در ولايت، اصالت و بالعرض بودن ولايت آنهاست. طبق نصّ آيۀ شريفه، خداوند بلند مرتبه، ولايت خود را به پيغمبر اکرم و اميرالمؤمنين عطا فرموده است.
* اميرالمؤمنين(ع) از منظر قرآن
رییس حوزه علمیه اصفهان تصریح کردند: براي اميرالمؤمنين«سلام الله عليه»، آيات فراواني در قرآن کريم وجود دارد. در روايات شيعه و سنّي آمده است که يک سوّم قرآن راجع به اميرالمؤمنين علي «سلام الله عليه» و اهل بيت«سلام الله عليهم» است.[6] يا فرمودهاند: هر آيهاي که يک فضيلت در آن وجود دارد، علي در رأس آن است.[7] يا فرمودهاند: دربارۀ هيچ شخصي به اندازۀ اميرالمؤمنين آيه نازل نشده است.[8] و قدر ميقّن نزد اهل سنّت، آن است که سيصد آيه در مورد اميرالمومنين نازل شده است.[9]
در بين اين سيصد آيه، يکي از بهترين آيات، آيۀ ولايت است که در بيست و چهارم ذي الحجه نازل شده است.
ایشان افزودند: از جمله آياتي که در هفتۀ ولايت نازل شده آيۀ مباهله است:
«فَمَنْ حَاجَّكَ فيهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكاذِبينَ»[10]
روز مباهله از جايگاه والايي برخوردار است چرا که براي اثبات حقانيّت اسلام، بسيار مفيد و براي شيعيان بسيار ارزشمند است؛ زيرا علاوه بر ولايت، عصمت اهل بيت«سلام الله عليهم» را نيز اثبات ميکند. در اين روز مبارک، علاوه بر آيۀ مباهله، آيۀ تطهير نيز نازل شده است. البته آيۀ تطهير چندين مرتبه و در مناسبتهاي گوناگون نازل شده است. پيامبر اکرم«صلّي الله عليه و آله و سلّم» علاقۀ فراواني به اين آيۀ شريفه داشتند و گاهي زمينۀ نزول آن را فراهم ميآوردند و روز مباهله از جمله روزهايي است که با زمينه سازي آن حضرت، آيۀ تطهير مجدداً نازل شد.
* زمينهسازي براي نزول آيۀ تطهير
حضرت آیتالله مظاهری با اشاره به آیه تطهیر و جایگاه آن در اثبات ریشهداری عقاید شیعه گفتند: رسم پيغمبر اکرم«صلّي الله عليه و آله و سلّم» بر اين بود که وقتي ميخواست آيۀ تطهير نازل شود، عبايي را که در وقت وحي به دوش ميگرفتند، به سر ميکشيدند و حضرت زهرا، اميرالمؤمنين، امام حسن و امام حسين«سلام الله عليهم» را زير آن جمع ميکردند و ميفرمودند: خدايا! اينها اهل بيت من هستند، اينها خواص من هستند، خدايا تو ميداني که اينها معصومند و ... در اين حين، جبرئيل نازل ميشد و آيۀ تطهير را ميآورد؛ لذا اين آيۀ شريفه هم در خانۀ عايشه، هم در خانۀ ام سلمه، هم در خانۀ حضرت زهرا«سلام الله عليها» و هم چندين جاي ديگر، از جمله در روز مباهله نازل شده است.
آيۀ تطهير براي شيعيان فوقالعاده مهم است. زيرا علاوه بر اثبات ريشه داري عقايد شيعه، خصوصاً در مورد اهل بيت«سلام الله عليهم» و در زمينۀ امامت، طاهر و مطهّر بودن معصومين را نيز ثابت ميکند.
*معنای حقیقی عصمت
معظمله بیان داشتند: معناي طاهر و مطهر اين نيست که معصومين«سلام الله عليهم» گناه نميکنند، اينکه مشهور شده در ميان عوام مردم که اهل بيت معصومند يعني گناه نميکنند، براي اهل بيت«سلام الله عليهم» درجهاي نيست. عصمتي که شيعه با استفاده از آيۀ تطهير براي ائمّه«سلام الله عليهم» قائل است، آن است که اينها علاوه بر اينکه گناه نميکنند، علاوه بر اينکه گناه در ذهن آنان خطور نميکند و علاوه بر اينها سهو و اشتباه و غفلت و نسيان ندارند، يک انسان کامل و دايم التوجّه هستند.
در مورد عصمت ائمّۀ معصومين«سلام الله عليهم» علاوه بر دليلهاي فراوان عقلي و نقلي، اين آيۀ شريفه به خوبي دلالت ميکند که ايشان به تمام معنا معصوم هستند. به تعبير پيامبر اکرم«صلّي الله عليه و آله و سلّم»، ايشان از خواصّ خانوادۀ حضرت ميباشند.[11]
اسناد آيۀ تطهير، بيش از آيۀ ولايت است و حدود شصت و چهار سند براي آن نقل شده است که بيش از سي و دو سند از آنها مربوط به عامّه و اهل سنّت و از کتابهاي معتبر ايشان نظير صحّاح ستّه است.[13]
*اهل بيت«ع» از نطر فضيلت يکسانند
استاد درس خارج حوزه افزودند: با استفاده از آيۀ مبارکۀ مباهله ميتوان گفت که معصومين«سلام لله عليهم» از نظر فضيلت، هيچ تفاوتي با يکديگر ندارند. به همان اندازه که پيغمبر اکرم«صلّي الله عليه و آله و سلّم» علم دارند، حضرت زهرا«سلام لله عليها» نيز دارند و به همان اندازهاي که حضرت زهرا«سلام لله عليها» از فضيلت برخوردارند، اميرالمؤمنين«سلام الله عليه» نيز برخوردار هستند و همۀ ائمّۀ طاهرين «سلام لله عليهم» نور واحدند، ولي با توجّه به شرايط زمان و موقعيّت، هرکدام وظيفۀ خود را شناخته و به آن عمل نمودهاند. مثلاً اگر امام مجتبي«سلام الله عليه» در کربلا بودند، مانند امام حسين«سلام الله عليه» رفتار ميکردند و اگر امام حسين«سلام الله عليه» به جاي امام حسن«سلام الله عليه» بودند، صلح مينمودند.
«الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ إِمَامَانِ قَامَا أَوْ قَعَدَا»[18]
* همراهي هميشگي قرآن و عترت
ایشان یادآور شدند: استاد بزرگوار ما حضرت امام «قدس سرّه» ميگفتند: خداوند متعال در ازل با همۀ اسماء و صفاتش و حتّي اسماء و صفات مستأثرهاش دو تجلّي کرد؛ در يک تجلّي چهارده معصوم«سلام الله عليهم» پيدا شدند. يعني نور واحد بودند و به چهارده قسم منشعب شدند. در يک تجلّي هم قرآن کريم پيدا شد.
اين تعبير بلند و عرفاني حضرت امام«قدس سرّه»، همان ترجمان روايت ثقلين است که تواتر آن، از تمامي شأن نزولها بالاتر است و پيامبر اکرم در هر فرصتي، بر آن تأکيد ميکردند.
اي مردم اگر ميخواهيد رستگار شويد؛ قرآن، علي و علي، قرآن.
لذا قرآن منهاي ولايت هيچ است. قرآن نيازمند مفسّر است و بدون مفسّر ناقص است. اهل بيت نيز بدون قرآن ناقص هستند. اين دو با يکديگر تامّ و کامل ميشوند و هر دو، تجلّي خداوند متعالاند.
* لزوم توجّه بيشتر به امامت و ولايت
معظمله با هشدار نسبت به شبهافکنی شیاطین انسی که در کمین اعتقاد جوانان هستند تاکید کردند: با وجود اين همه آيات و روايات، جاي تعجّب است که چرا جوان شيعه، باز ميپرسد چرا اسم اميرالمؤمنين «سلام الله عليه» در قرآن نيامده است؟! وقتي جوانان نسبت به شناخت مسائل پيرامون ولايت و امامت جاهل باشند، دشمن به راحتي با ايجاد شبهه در آنها نفوذ ميکند، ولي اگر کسي راجع به ولايت معرفت و شناخت پيدا کند و در مورد آن مطالعه و دقّت نظر کافي نمايد، اين شبهات براي او هيچ و پوچ خواهد بود.
بعضي از اوقات متأسّفانه در نوشتار و گفتار افراد و در سايتهاي اينترنتي، به جاي تقويت بنيۀ اعتقادي جوانان، ايجاد شبهه ميکنند. شبهه افکنان در حقيقت شياطيني هستند که در کمين اعتقاد جوانان نشستهاند و اين شياطين انسي از شياطين جنّي بدتر و خطرناکتر هستند. البته همۀ شياطين، اعمّ از جنّي و انسي، وقتي ميتوانند کار خود را به پيش ببرند که مخاطب آنان جاهل و نادان باشد، زيرا آنها براي ايجاد انحراف در يک روش و منش صحيح، از جهل افراد استفاده ميکنند.
حضرت آیتالله مظاهری یادآور شدند: وراي انحراف فکري و تشکيک اذهان و ظلمتي که در اثر جهل و عدم مطالعه در وجود افراد به وجود ميآيد، اگر در روز قيامت اميرالمؤمنين «سلام الله عليه» از کسي بپرسند که چرا در مورد شناخت ولايت کاري نکرديد و چرا اين شبهات در ذهن شما اثر گذاشت، چه جوابي بايد بدهد؟
الحمدلله جوانان شيعه حضرت علي«سلام الله عليه» را رها نکرده و نميکنند، شعار «أَشْهَدُ أَنَّ عَلِيّاً وَلِيُّ اللَّهِ» در مؤذنهها بلند است، گرچه به طور کلي از نظر شعار هم ضعيف عمل ميشود، ولي به هرحال هست، امّا آنچه نيازمند توجّه و اهتمام بيشتر است آنکه کدورتها و تاريکيهاي شبهه در ذهن و دل نسبت به ولايت، به مرور موجب اثرگذاري شيطان بر قلب ميشود و همين نقطۀ تاريک، براي انحراف و سقوط يک نفر کافي است. لذا بايد علاوه بر شعار و محبّت قلبي، متابعت به تمام معنا از اميرالمؤمنين«سلام الله عليه» و الگو قرار دادن ايشان نيز در زندگيها باشد.
معظمله در پایان از همگان، مخصوصاً جوانان خواستند که در مورد معرفت ولايت بيشتر تلاش و مطالعه کنند و در عمل به دستورات ايشان، کوشاتر باشند. قدر درّ گرانبهاي تشيّع و ولايت را که خداوند متعال در اختيارتان قرار داده و بزرگان شيعه در طول تاريخ براي بقاي آن تلاشها و زحمات فراواني را متحمّل شدهاند، بدانيد و به راحتي از آن نگذريد. بسيار ناپسند است که جوان شيعه، تا اين اندازه راجع به معرفت اميرالمؤمنين«سلام الله عليه» کوتاهي کند. چنانچه بارها متذکّر شدهايم حضرت علي«سلام الله عليه» مظلوم است و مظلومي مانند ايشان نيامده و نخواهد آمد. لذا بر همگان خصوصاً جوانان لازم و واجب است که اين فضيلت فراموش شده را احيا کنند و زنده نگه دارند.
پي نوشتها:
===============
[1]. امالي الصدوق، ص 124
2. مائده / 55
3. ر.ک: غاية المرام، ج 2، صص 22-5
4. ر.ک: مناقب الإمام على بن أبى طالب(ع) (ابن المغازلي)، ص 260؛ المناقب (الخوارزمي)، ص264؛ شواهد التنزيل (حسکاني)، ج 1، ص 209؛ مطالب السئول (ابن طلحة الشافعي)، ص 126؛ مفاتيح الغيب (فخر رازي)، ج 12، ص 383 و ...
5. الكشاف عن حقائق غوامض التنزيل ، ج 1، ص 649
6. الکافي، ج 2، ص 627؛ شواهد التنزيل، ج 1، ص 58
7. نظم درر السمطين، ص 109؛ تاريخ مدينة دمشق، ج 42، ص 363
8. تفسير الثعلبي، ج 2، ص 279
9. ر.ک: البداية و النهاية، ج 7، ص 358؛ مناقب علي بن ابي طالب، ص 217؛ تاريخ مدينة دمشق، ج 42، ص 364؛ شواهد التنزيل، ج 1، ص 55 و ...
10. آل عمران / 61
11. الغيبة (النعماني)، ص 72
12. احزاب / 33
13. ر.ک: احقاق الحق، ج 22، صص 29-2
14. آل عمران / 61
15.ر.ک: بحار الأنوار، ج 21، صص 276 ـ 356
16. الکافي، ج 8، ص 107؛ صحيح بخاري، ج 5، ص 129؛ صحيح مسلّم، ج 7، ص 120 و ...
17. ر.ک: الإحتجاج، ج 2، ص 392
18. علل الشّرائع، ج 1، ص 211
19. الکافي، ج 2، ص 415. اين روايت به عبارات مختلفی در منابع اهل سنّت نيز نقل شده است. ر. ک: الطبقاتالكبرى، ج 2، ص 150؛ انساب الأشراف، ج 2، ص 111؛ أسدالغابة، ج 1، ص 490 و...